دانلود رمان مجری محبوب من
نام رمان: مجری محبوب من
نام نویسنده: محدثه صالح خانی
خلاصه:
جلوی در باشگاه رسیدم. نگاهی به ساعت انداختم، هنوز چند دقیقه ای به آمدنش مانده بود.
گرمای تیر کلافه ام کرده بود… با گوشه شال خودم را باد زدم.
طبق گفته فدرا با انگشتان دستم بازی کردم و به ترتیب ماساژ دادم تا آرامش بیشتری پیدا کنم و از استرس و ناراحتی دور بمانم!
یاد قرار همیشه تپش قلبم را بیشتر کرد و مضطربانه نگاهی به ساعت انداختم. هنوز زمان زیادی باقی مانده بود.
با دیدن یلدا برایش دست تکان دادم، لبخند بی جونی زد و به سمتم آمد.